بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۱۹: به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم کنون گرد سرم گردان که من بسیار گردیدم ندیدم جز ندامت ساز استغنای این محفل کف دست حنایی کردم و بیکار گردیدم فلک آخر به جرم قابلیت بر زمینم زد گهر گل کردم و بر طبع دریا بارگردیدم به این گرد علایق نیست ممکن چشم واکردن جنون بر عالمی پا زد که من بیدار گردیدم به هر بیحاصلی بودم جنون انگارهٔ حرصی ز سیر سودن دست کسان هموار گردیدم خرابات محبت بی تسلسل نیست ادوارش چو ساغر هرکجا گشتم تهی سرشار گردیدم وفا تا ناتمامی بگسلاند رشته ها سازش به گرد هرکه گردیدم خط پرگار گردیدم درین گلشن جهانی داشت آهنگ تمنّایت من از یک چاک دل سرکوب صد منقار گردیدم قناعت عالمی دارد چه آبادی چه ویرانی غبارم سایه کرد آن دم که بی دیوار گردیدم به قطع هرزه گردی ها ندیدم چارهٔ دیگر ز مشق عزلت آخر تیغ لنگردار گردیدم شعور عالم رنگم به آسانی نشد حاصل صفاها باختم تا محرم زنگار گردیدم خرام یار در موج گهر نقش نگین دارد به دامن پا شکستم محو آن رفتار گردیدم به هر جا موج می پیچد به خود گرداب می گردد عنان از هر چه گرداندم به گرد یار گردیدم ز خود رفتن بهاری داشت در باغ هوس بیدل بقدر رنگ گل من هم درین گلزارگردیدم بیدل دهلوی