بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵: حیف سازت که منش پردهٔ آهنگ شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حیف سازت که منش پردهٔ آهنگ شدم چقدر ناز تو خون گشت که من رنگ شدم بی تو از هستی من گر همه تمثال دمید بر رخ آینه عرض عرق ننگ شدم سرکشیهای شبابم خم پیری آورد نوحه مفت است که بی سوختنم چنگ شدم وحشتم نسخهٔ اجزای جهان برهم زد ساز خون گشت ز دردی که من آهنگ شدم دور جام طلبم جرعهٔ پرواز چشید گردشی داشتم آیینه اگر رنگ شدم چون شرر خفتم از قدر ادب نشناسی است پا ز دامن به در آوردم و بی سنگ شدم چه یقین ها که به افسون توهّم نگداخت سوخت صد میکده تا قابل این ننگ شدم جلوه ها حیرت من در قفس آینه داشت مژه بر هم زدم و بر دو جهان رنگ شدم موجها مفت شما قطره ی این بحر که من چون گهرتا نفسی راست کنم سنگ شدم طایر از بی پر وبالی همه جا در قفس است من هم از قحط جنون صاحب فرهنگ شدم غنچه گردیدن من حسرت آغوش گلی ست یاد دامان توکردم همه تن چنگ شدم بحرتسخیری آغوش حبابم بیدل مزد آن است که برخود نفسی تنگ شدم بیدل دهلوی