بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۷۷: شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که در حسرت دیدار کمین می کردم دو جهان یک نگه باز پسین می کردم یاد ناسکه به وحشتکده عنقایی ناله می شد همه گر نقش نگین می کردم باد برد آن همه طاقت که به خاکستر ریخت نفس سوخته را پرده نشین می کردم هرکجا سعی هوس رنگ عمارت می ریخت صرف وحشتکدهٔ خانهٔ زین می کردم عشق چون خامه مرا بر خط تسلیم نداشت تا ز هر عضو خود ایجاد جبین می کردم سجده آنجا که مرا افسر عزت می داد می شدم بر فلک و یاد زمین می کردم هر قدر گرد من از حادثه می دید شکست من ز دامان تو اندیشهٔ چین می کردم پیش از آن دم که غم عشق به توفان آمد گریه بر رنگ بنای دل و دین می کردم ناله ها کردم و آگاه نگشتی ای کاش خاک می گشتم وگردی به ازین می کردم بیدل آرایش تحقیق مقابل می خواست کاش من هم نگهی آینه بین می کردم بیدل دهلوی