بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۶۳: شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم آیینهٔ تو دیدم چندان که نازکردم فریاد ناتوانان محو غبار عجز است رنگی به رخ شکستم عرض نیازکردم سامان صد عبادت تسلیم ناتوانی یک جبهه سجده بستم چندین نمازکردم حیرتسرای امکان از بسکه کم فضا بود بر روی هر دو عالم چشمی فراز کردم نومیدی طلبها آهی به جلوه آورد بگسستم از دو عالم کاین رشته سازکردم آسوده ام درین دشت از فیض نارسایی گر دست کوتهی کرد، پایی دراز کردم تنزیه موج می زد در عرصهٔ حقیقت من از خیال تازی گرد مجاز کردم اندیشه سرنگون شد، سعی خرد جنون شد دل هم تپید و خون شد تا فهم راز کردم نقد حباب بیدل از چنگ آگهی زنخت شد بوتهٔ ، گدازم چشمی که باز کردم بیدل دهلوی