بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۵۶: شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم گریبان را پر از کیفیت برگ حنا کردم به ملک بی تمیزی داشت عالم ربط مژگانی گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم گرانی کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی خمی بر دوش فطرت بستم و خود را دوتا کردم نمی از پیکرم جوشاند شرم ساز یکتایی عرق غواصیی می خواستم باری شنا کردم غنا می باید از فقرم طریق شفقت آموزد که بر فرق جهانی سایه از دست دعا کردم به ترک های و هو یم بی تلافی نیست سامانش نی بزمم غناگر بینوا شد بوریا کردم به زنگ انباشتم آیینهٔ سوز محبت را به ناموس وفا از آب گردیدن حیا کردم کلامم اختیاری نیست در عرض اثر بیدل دل از بس ناله شد ساز نفس را تر صدا کردم بیدل دهلوی