بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴۸: چشمش افکنده طرح بیدادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمش افکنده طرح بیدادم سرمه کو تا رسد به فریادم سرو تهمت قفس چه چاره کند پا به گل کرده اند آزادم شبنم انفعال خاصیتم همه آب است و خاک بنیادم از فسون نفس مگوی و مپرس خاک نا گشته می برد بادم درد عشق امتحان راحت داشت همچو آتش به بستر افتادم دلش آزادی ام نمی خواهد قفس است آرزوی صیادم او دلم داد تا به خود نگرم من هم آیینه در کفش دادم خالی ام از خود و پر از یادش شیشهٔ مجلس پری زادم بی دماغانه نشکند چه کند شیشه می خواست دل فرستادم نفسی هست جان کنی مفت است تیشه دارم هنوز فرهادم نظم و نثری که می کنم تحریر به که در زندگی کند شادم ورنه حیفست نقشم از پس مرگ گل زند بر مزار بهزادم این زمان هرچه دارم از من نیست داشتم آنچه رفت از یادم نیستی هم به داد من نرسید مرگ مرد آن زمان که من زادم یأس من امتحان نمی خواهد بیدلم عبرت خدا دادم بیدل دهلوی