بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۴۶: نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم صاحب خفتان شرمم عیب پوشی چلقدم منفعل نشو و نمای سر به جیبم داده اند رستن مو می کشد نقاش تصویر قدم هرچه پیش آید غنیمت مفت سعی بیکسی است آدمم اما هلاک صحبت دام و ددم صد امل گر تازد آنسوی قیامت گرد من انفعالم نیست ، بیکار جهان سرمدم عشرت این انجمن پر انفعال آماده بود فرصت مستی عرقها کرد تا ساغر زدم تنگی میدان هوشم کرد محکوم جهات زندگی در بیخودی گر جمع کردم بیحدم رنگ و بوها جمع دارد میزبان نوبهار هر دو عالم را صلا زد عشق تا من آمدم کعبه و دیری ندیدم غیر الفت گاه دل هرکجا رفتم به پیش آمد همین یک معبدم خاکسار عشق را پامال نتوان یافتن پرتو خورشید بر سرهاست در زیر قدم از بهار من چراغ عبرتی روشن کنید همچو رنگ خون چمن پرداز چندین مشهدم بیدل از ترک هوس موج گهر افسرده نیست پشتی بنیاد اقبالیست در دست ردم بیدل دهلوی