بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۳۱: کو شور دماغی که به سودای تو افتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کو شور دماغی که به سودای تو افتم گردی کنم ایجاد و به صحرای تو افتم عمری ست درین باغ پر افشان امیدم شاید چو نگه بر گل رعنای تو افتم آن زلف پریشان همه جا فتنه فکنده ست هر دام که بینم به تمنای تو افتم چون سایه ز سر تا قدمم ذوق سجودی ست بگذار که در پای سراپای تو افتم مپسند که امروز من گمشده فرصت در کشمکش وعدهٔ فردای تو افتم خورشید گریبان خیالات ندارد کو لفظ که در فکر معمای تو افتم پروای خم ابروی ناز فلکم نیست هیهات گر از طاق دل آرای تو افتم چون سیل درین دشت و درم نیست تسلی یا رب روم از خویش به درباب تو افتم بیدل به ره عشق تلاشت خجلم کرد پیش آ قدمی چند که در پای تو افتم بیدل دهلوی