بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۱۶: حضور معنیام گم گشت تا دل بر صور بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حضور معنی ام گم گشت تا دل بر صور بستم مژه واکردم و بر عالم تحقیق در بستم ز غفلت بایدم فرسنگها طی کرد در منزل که چون شمع از ره پیچیده دستاری به سر بستم به جیب ناله دارم حسرت دیدار طوماری که هر جا چشم امیدی پرید این نامه بر بستم ز خاک آن کف پا بوسه ای می خواست مژگانم سرشکی را حنایی کردم و بر چشم تر بستم مقیم آستانش گرد خود گردیدنی دارد شدم گرداب تا در خدمت دریا کمر بستم به صید خلق مجهول اینقدر افسون که می خواند گرفتم پای گاوی چند با افسار خر بستم دعا نشنید کس نفرین مگر خارد بن گوشی ز نومیدی تفنگی چند بر دوش اثر بستم به آسانی سپند من نکرد ایجاد خاکستر تپیدم ناله کردم سوختم کاین نقش بر بستم درین گلشن بقدر ناله شوقم داشت پروازی به رنگ غنچه تا منقار بستم بال و پر بستم غم لذات دنیا برد از من ذوق آزادی پر پرواز چندین ناله چون نی از شکر بستم اسیر اعتبار عالم مطلق عنانی کو گذشت آن محمل موجی که بر دوش گهر بستم فسرد از آبله بیدل دماغ هرزه جولانی دویدن نا امید ریشه شد تا این ثمر بستم بیدل دهلوی