بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۰۰: رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالیام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالی ام مستی نماست آینهٔ جام خالی ام یک روی و یک دلم به بد و نیک روزگار آیینه کرد جوهر بی انفعالی ام هر برگ گل به عرض من آیینه است و من چون بو هنوز در چمن بی مثالی ام عمریست در ادبکدهٔ بوریای فقر آسوده تر ز نکهت گلهای قالی ام در پرده کوس سلطنت فقر می زند حیرت صداست چینی ناز سفالی ام بخت سیاه کو که ز ضعفم نشان دهد بر شب نوشته اند برات هلالی ام شد خاک از انتظار تو چشم تر و هنوز قد می کشد غبار نگه از حوالی ام هر جزوم از شکسته دلی موج می زند من شیشه ربزه ام حذر از پای مالی ام در هر سری به نشئهٔ دیگر دویده است چون موج باده ریشهٔ بی اعتدالی ام موج از گهر ندامت دوری نمی کند اندیشهٔ فراق ندارم وصالی ام بیدل به ناتوانی خود ناز می کنم پرواز آشیانی افسرده بالی ام بیدل دهلوی