بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۹۲: شور آفاق است جوشی از دل دیوانهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شور آفاق است جوشی از دل دیوانه ام چون گهر در موج دریا ربشه دارد دانه ام تا نگه بر خویش جنبد رنگ گردانده ست حسن نیست بیرون وحشت شمع از پر پروانه ام شوخی نظمم صلای الفت آفاق داشت عالمی شد آشنا از معنی بیگانه ام یک جهان حسرت لب از چاک دلم واکرده است غیر الفت کیست تا فهمد زبان شانه ام گردبادم غافل از کیفیت حالم مباش یادی از ساغرکشان مشرب دیوانه ام بلبل من این قدر حسرت نوای درد کیست پرده های گوش در خون می کشد افسانه ام خاک من انگیخت در راهت غبار اما چه سود شرم خواهد آب کرد از وضع گستاخانه ام رنگ بنیادم نظرگاه دو عالم آفت است سیل پرورده ست اگر خاکی ست در ویرانه ام کلفت دل هیچ جا آغوش الفت وانکرد از دو عالم برد بیرون تنگی این خانه ام بر دماغم نشئهٔ مینای خودداری مبند می دمد لغزش چو اشک از شیوهٔ مستانه ام قامتی خم کرده ام ، از ضعف آهی می کشم یعنی از حسرت متاعی با کمان همخانه ام گردش رنگی در انجام نفس پر می زند برده است از هوش چشمکهای این پیمانه ام آن قیامت مزرعم بیدل که چون ریگ روان صد بیابان می دود از ربشه آن سو دانه ام بیدل دهلوی