بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۸۸: از خیالت وحشتاندوز دل بیکینهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خیالت وحشت اندوز دل بی کینه ام عکس را سیلاب داند خانهٔ آیینه ام بس که شد آیینه ام صاف از کدورت های وهم راز دل تمثال می بندد برون سینه ام کاوش از نظمم گهرهای معانی می کشد ناخن دخل است مفتاح درگنجینه ام طفل اشکم ، سر خط آزادی ام بیطاقتی است فارغ از خوف و رجای شنبه و آدینه ام حیرت احکام تقویم خیالم خواندنی است تا مژه واری ورق گردانده ام پاربنه ام در خراش آرزویم بس که ناخن ها شکست آشیان جغد باید کرد سیر از سینه ام تیغ چوبین را به جنگ شعله رفتن صرفه نیست دل بپرداز ای ستمگر از غبار کینه ام قابل برق تجلی نیست جز خاشاک من حسن هر جا جلوه پرداز است من آیینه ام تا کجا از خود برآیم جوهر سعیم گداخت بر هوا بسته است تشویش نفسها زینه ام بیدل از افسردگیها جسمم آخر بخیه ریخت ابر نیسانی برآمد خرقهٔ پشمینه ام بیدل دهلوی