بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۶۰: صورت خود ز تو نشناختهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صورت خود ز تو نشناخته ام اینقدر آینه پرداخته ام گر فروغی ست درین تیره بساط رنگ شمعی ست که من باخته ام رم آهو به غبارم نرسد در قفای نگهی تاخته ام دوری یار و صبوری ستم است آبم از شرم که نگداخته ام داغ تحقیق به تقلیدم سوخت کاش پروانه شود فاخته ام برده ام بر فلک افسانهٔ لاف صبح خیز از نفس ساخته ام شرم حیرت مژه خواباندن داشت تیغها سر به نیام آخته ام فرصت ناز حباب آنهمه نیست سر به بی گردنی افراخته ام هستی از خویش گذشتن دارد یک دو دم با سر پل ساخته ام بیدل این بار که بر دوش من است مژه تا خم شود انداخته ام بیدل دهلوی