بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۴۸: تا بست ادب نامهٔ من در پر بسمل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بست ادب نامهٔ من در پر بسمل پرواز گرفته ست شکن در پر بسمل یاد تب شوقی که ز سامان تپیدن آسودگیم داشت سخن در پر بسمل فرصت هوس افتاد رم آهنگ شرارم طرز نو من گشت کهن در پر بسمل دل محو شهادتگه نازیست که اینجا خون در رگ موجست و کفن در پر بسمل ای شوق کرا نیست تپشهای محبت سرتا قدم من بشکن در پر بسمل بیتابی ساز نفس از دود خموشیست ای عافیت آتش مفکن در پر بسمل شبگیر فنا هم چقدر داشت رسایی عمریست که داریم وطن در پر بسمل هر جا دم تیغ تو گل افشان خیالیست فرشست چو طاووس چمن در پر بسمل ای راهروان منزل تحقیق بلندست باید قدمی چند زدن در پر بسمل بیدل هوس آرایی پرواز که دارد محو است غبار تو و من در پر بسمل بیدل دهلوی