بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۳۶: خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل آفاق نوشتم به یک انشای تغافل مشکل که توان برد به افسون تماشا آسودگی از بادیه پیمای تغافل هنگامهٔ آشوب جهان گوشهٔ آب است پیدا کنی از عبرت اگر جای تغافل درکارگه هستی موهوم ندیدیم نقشی که توان بست به دیبای تغافل در عشق ننالی که اسیران نفروشند صبری که ز کف رفت به یغمای تغافل گر بحر نقاب افکند از چهره وصالست لطفست همان اسم معمای تغافل فریاد که تمکین غرور تو ندارد سنگی که خورد بر سر مینای تغافل آن سرمه که درگوشهٔ چشم تو مقیم است دنباله دوانده ست به پهنای تغافل از ساغر چشمت چقدر سحر فروش است کیفیت نظّاره سراپای تغافل خوبان همه تن شوخی انداز نگاهند بیدل تو نه ای محرم ایمای تغافل بیدل دهلوی