حزین لاهیجی
قصاید
شمارهٔ ۱۰ - تجدید مطلع: کای آستان قصر جلال تو عرشسا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کای آستان قصر جلال تو عرشسا وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا روشن فروغ رای تو کالنّور فی الظّلم در دل خیال روی تو، کالبدر فی الدجا خیّاط قدرت ملک العرش دوخته ست بر قدکبریای تو، تشریف انما تبلیغ بلّغ است ز شأن تو آیتی توقیع کبریای تو، تنزیل هل اتی برد از زمانه، نور وجود تو تیرگی ای نیّر ظهور تو در حدِّ استوا میدان دین نداشته مردی به غیر تو ثابت شد این قضیه به برهان لافتی دربا گدای دست گهر بارت ازکرم پیشکف تو، ابر عرق ربز از حیا برهان مستقیم، فلک بر نیاز خود در پیشگاه قصر تو آورده ز انحنا بردارد آنکه در ره کویت ز جا قدم اول نهد به کنگرهٔ کاخ کبریا غیر از تو کیست آنکه تواند گذاشتن بر دوش سرور دو سراپای عرش سا؟ برقع گشای پرده نشینان حق تویی یا عارف العوارف، یا کاشف الغطا شبنم نباشد آنکه ازو باغ تازه روست گل در عرق نشسته ز روی تو، از حیا تیغ تو اژدها به دم خویشتن کشید موسی عصا به معجز اگر کرد اژدها چاک است زاشتیاق، گریبان خامه ام بی خواست ریخت، مطلعی از طبع نکته زا حزین لاهیجی