بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۸۱: رستن چه ممکنست زقید جهان لاف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رستن چه ممکنست زقید جهان لاف وامانده ایم همچو الف در میان لاف از انفعال کوشش معذور ما مپرس پر می زنیم چون مژه در آشیان لاف گرد نفس چو صبح به گردون رسانده ایم زه کرده است تیر هوایی کمان لاف آخر ز خودفروشی اجناس ما و من لب بستن است تخته نمودن دکان لاف در عالمی که دعوی تحقیق باطل است صدق مقال ماست همان ترجمان لاف خجلت متاع ما و من از خویش می رویم دارد همین صدای جرس کاروان لاف زحمت مبر در آرزوی امتداد عمر فرصت چه لازم است کفیل زمان لاف این است اگر سواد و بیاض کتاب دهر بی خاتم است تا به ابد داستان لاف ما را تردد نفس از شرم آب کرد تا کی شود کسی طرف امتحان لاف از آفت ایمن است سپردار خامشی مفکن به لب محرف تیغ زبان لاف شور غبار ما به فنا نیز کم نشد دیگر کسی چه خاک کند در دهان لاف بیدل به خوان دعوی هستی نشسته ایم اینجا به جز قسم چه خورد میهمان لاف بیدل دهلوی