بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۷۶: نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ حسرت سوختنی می کشدم سوی چراغ سیر این انجمنم وقف گشاد مژه ایست بر نگه ختم نمودند تک و پوی چراغ یأس بر عافیت احرامی دل می خندد من و خاصیت پروانه ، تو و خوی چراغ داغ انجام نفس سخت عقوبت دارد ترسم آخر به دماغت نزند بوی چراغ برق آن شعله که حرز دل بیتابم بود مجلس آرا به غلط بست به بازوی چراغ آبیار چمن عشق گداز است اینجا کشت پروانه همان سبزکند خوی چراغ عشق در خلوت حسن انجمن راز خود است جیب دارد سر پروانه به زانوی چراغ سیر هستی چقدر برق ندامت دارد شعله دررنگ عرق می چکد ازروی چراغ طبع روشن ز غبار دو جهان آزاد است تیرگی رخت تکلف نبرد سوی چراغ غافل از مرگ به افسوس امل نتوان زیست شانه دارد نفس صبح به گیسوی چراغ رنگ پروانهٔ این بزم ندارد بیدل تا به کی نکهت گل واکشی از بوی چراغ بیدل دهلوی