بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵۵: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع به هم رسیدن لب هاست قاصد دل جمع ندیده هیچکس از کارگاه کسب و کمال به غیر وضع ادب صورت فضایل جمع دمی فراهم شیرازهٔ تأمل باش کتاب معنی ات اجزا شد از دلایل جمع به کارگاه هوس احتیاجت این همه نیست تو فرد ملک غنایی مباش سایل جمع مدوز کیسه به وهم ذخیرهٔ انفاس که این نقود پراکنده نیست قابل جمع کجا بریم غم ذلت گرانجانی که می کشیم به یک ناقه بار محمل جمع تو در خیال تعلق فسرده ای ورنه همان جداست چه خاک و چه آب در گل جمع نرست موجی ازین بحر بی تلاش گهر تو هم بتاز دو روزی به حسرت دل جمع حساب عبرتی از پیش پا مشو غافل چو اشک شمع همان خرج گیر داخل جمع هزار خوشه درین کشت دانه شد بیدل به غیر تفرقه چیزی نبود حاصل جمع بیدل دهلوی