بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵۴: نمیشود کس ازین عبرت انجمن محظوظ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ مگر چو شمع کنی دل به سوختن محظوظ در جنون زن و از کلفت لباس برآ چه زندگیست که باشدکس ازکفن محظوظ نفس نمانده هنوز از ترانه های امل چو دود شمع خموشی به ما و من محظوظ جهان قلمرو امن است اگر توان گردید چو طبع کر به اشارت ز هر سخن محظوظ ز دورگردی تمییز خلق کم دیدم که کس نرفته به غربت شد از وطن محظوظ درین بساط نیفتاد چشم عبرت ما به رفتنی که توان شد ز آمدن محظوظ ز تردماغی وضع ادب مگوی و مپرس ز یوسفیم به بوبی ز پیرهن محظوظ کراست وسوسهٔ هستی از حضور عدم نشسته ایم به خلوت در انجمن محظوظ ز رقص بسملم این نغمه می خورد بر گوش که عالمی است به این رنگ پر زدن محظوظ به فهم عالم بیکار اگر رسی بیدل به حرف و صوت نیابی کسی چو من محظوظ بیدل دهلوی