بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۲۹: اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش تا رفتن دل پای تقاضا ننهد پیش دل سجده فروش سرکویی است کز آن جا خاکم همه گر آب شود پا ننهد پیش کیفیت یادت ز خودم می برد آخر این جرعه محال است که مینا ننهد پیش حیرانی ما صفحهٔ صد رنگ بیان است آیینه بساط لب گویا ننهد پیش ما و نم اشکی و سجود سر راهی تسلیم وفا تحفه به هرجا ننهد پیش روشن نتوان کرد سواد خط هستی تا نسخهٔ عبرت پر عنقا ننهد پیش ما بیخبران سر به گریبان جنونیم مجنون قدم از دامن صحرا ننهد پیش پروانهٔ نیرنگ سحرگاه ندارد مشتاق تو آینهٔ فردا ننهد پیش جز سوختن از داغ ، حضوری نتوان یافت آن به که کسی آینهٔ ما ننهد پیش در راه تو دل را ز پرافشانی رنگم ساز قدمی هست مبادا ننهد پیش آن جاکه بود تیغ تو خضر ره تسلیم آن کیست که چون شمع سر از پا ننهد پیش همت خجل است از هوس دست فشاندن کز چرخ ثری تا به ثریا ننهد پیش حرصت همه گر قطره تقاضاست حذرکن تاکاسهٔ در یوزهٔ دریا ننهد پیش مفت است غنا چشمی اگر سیر توان کرد زین بیش کسی نعمت دنیا ننهد پیش بیدل ، شمرد بند گریبان ندامت آن دست که در خدمت دلها ننهد پیش بیدل دهلوی