بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹۸: شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش گرکشی بار تعلق جز به پشت پا مکش ای شرر زین مجمرت آخر پری باید فشاند گر همه در سنگ باشی آنقدرها وامکش بر نمی آید خرد با ساز حشرآهنگ دل مغز مستی گر نداری پنبه از مینا مکش شمع را رعنایی او داغ خجلت می کند سرنگونی می کشی گردن به این بالا مکش صرفهٔ هستی ندارد سایه را ترک ادب هر طرف خواهی برو لیک ازگلیمت پا مکش معنی نازک ندارد تاب تحریک نفس از ادب مگسل طناب خیمهٔ لیلا مکش خشکی خمیازه بر یاران پسندیدن تری ست عالم آب است اگر ساغرکشی تنها مکش کلفت رفع علایق از هر آفت بدتر است خار اگر داری بیا رنج کشیدنها مکش گفتگو هنگامهٔ برهمزن روشن دلی است این بساط آیینه ها دارد نفس اینجا مکش آب می گردد دل از درد وطن آوارگان ای ترحم صید دام ماهی از دریا مکش انفعال فطرتم ای کلک نقاش کرم رنگ می بازد حیا ما را به روی ما مکش نسبتت بیدل به آزادی ز مجنون نیست کم رشته ای داری تو هم از دامن صحرا مکش بیدل دهلوی