بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۶۳: تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش سر برون آر ازگریبان معنی برجسته باش گر نداری جرات از خانمان بر هم زدن همچو می خون در جگر زین شیشهٔ بشکسته باش تا بفهمی ربط استعداد هستی و عدم زین دو مصرع دور مگذر اندکی پیوسته باش روزی اینجا در خور آدم دهن آماده است محرم منقار ساز آن نهال پسته باش عزم صادق می رهاند چون تنت از بند طبع شاید از پستی برون آیی کمر می بسته باش دخل بیجایت ز درد اهل معنی غافل است ناخنی تا هست دور از سینه های خسته باش چند باشی از فراموشان ایام وصال رنگهای رفته یادت می دهم گلدسته باش خواستم از دل برون آرم غبار حیرتی تا به لب آمد نفس خون گشت وگفت : آهسته باش از اقامت شرم دارد بیدل استعداد شمع هر قدر باشی درین محفل ز پا ننشسته باش بیدل دهلوی