افسرالملوک عاملی
کوروش نامه منظوم
آزاد ساختن اسیران یهود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پس آنگه بفرمود آنچه اسیر که بخت النصر از صفیر و کبیر ز شهر فلسطین بیاورده است همی بی سر انجامشان کرده است همه باز گردند در شهر خویش گرایند برراه آیین و کیش بسوی فلسطین کند رهسپار یهودان که بودند چندین هزار دوصد بیش از چهارده یکهزار یهودی بد آرازه در آن دیار بفرمان شه جمله شادان شدند دعا گوی از دل بشاه جوان همه عازم ملک خود شادمان دعا گوی از دل بشاه جوان دگر امر فرمود از زر وسیم بناها بسازند در اورشلیم که ویران نموده است بخت النصر نخواهم که ویرانه باشد دگر یهودان بتعمیرش پرداختند زنو باروی اورشلیم ساختند دگر گفت پس کورش دادگر کنون به ماساژت نمایم سفر که یک زن در آنجاست فرمانروا که خواهم من او را بیارم سرا رسولی فرستاد نزدیک او که روشن کند جان تاریک او بفرمو هستم ترا خواستار نه با تو کنم جنگ و نی کارزاد جوابش چنین داد آن زن که شاه زجنگم بترسید و نامد براه کراید بجنگش پذیره شوم چو داند که در جنگ چیره شوم از این روی پوزش نماید برم ولیکن نه من شاه را در خورم بکورش بگفتند ناید بدر میان جنگ را بسته اینک کمر بر آشفت کورش بفرمود جنگ نمایم نزیبد بجنگش درنگ افسرالملوک عاملی