بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۵۵: گر شود از خواب من خیال تو محبوس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر شود از خواب من خیال تو محبوس حسرت بالین من برد پر طاووس ساز حجابی نداشت محفل هستی سوخت دل شمع ما به حسرت فانوس دل نفسی بیش نیست مرکز الفت چند نشیند نفس در آینه محبوس دامن بیحاصلی غبار ندارد رنگ حنا تهمتیست بر کف افسوس تا نکشد فطرت انفعال تریها شبنم ما را هواست پردهٔ ناموس سر ز گریبان مکش که ریخته گردون شمع در این انجمن ز دیدهٔ جاسوس منکر قدرت مشو که جغد ندارد جز به سر گنج پا ز طینت منحوس گل به کف و در غم بهار فسردن مزد تخیل پر است جلوهٔ محسوس گوشت اگر نیست نغمه سنج مخالف صوت موذن بس است نالهٔ ناقوس ریشه دوانده ست در بهار جنونم پیچش هر گردباد تا پر طاووس بیدل از این مزرع آنچه در نظر آمد دانه امل بود و آسیا کف افسوس بیدل دهلوی