بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۵۰: تب و تاب بیهُده تا کجا به گشاد بال و پر از نفس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تب و تاب بیهُده تا کجا به گشاد بال و پر از نفس سر رشته وقف گره کنم دلی آورم به بر از نفس به هزار کوچه شتافتم ، چه ترانه ها که نیافتم رگی از اثر نشکافتم که رسد به نیشتر از نفس غم زندگی به کجا برم ، ستم هوس به که بشمرم چو حباب هرزه نشسته ام به فشار چشم تر از نفس سر و کار فطرت منفعل ، به خیال می کندم خجل که چرا عیار گداز دل نگرفت شیشه گر از نفس ز جنون فرصت پرفشان نزدودم آینهٔ وفا چو شرار داغم از آتشی که نگشت صرفه بر از نفس تک و تاز عرصهٔ بی نشان ، به خیال می بردم کشان به هوا اگر ندهد عنان به کجا رسد سحر از نفس به غبار عالم وهم و ظن ، نرسیده ای که کنی وطن عبث انتظار عدم مده به شتاب پیشتر از نفس به دو دم تعلق آب و گل ، مشو از حضور عدم خجل که نشاط خانهٔ آینه ، نبرد غم سفر از نفس ز ترانهٔ نی نوحه گر به خروش هرزه گمان مبر همه را به عالم بی اثر، اثری ست در نظر از نفس کلف تصور زندگی ، مفکن به گردن آگهی چقدر سیه شود آینه که به ما دهد خبر از نفس مگشا چو بیدل بیخبر، در هر ترانهٔ بی اثر بفشار لب به هم آنقدر که هوا رود به در از نفس بیدل دهلوی