بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴۵: دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس بیستون یک ناله می گردد ز فرهادم مپرس نام هم مفت است ، عنقا بشنو و خاموش باش صد عدم از هستی آن سویم ز ایجادم مپرس محفل آرای حضورم خلوت نسیان اوست گو فراموشم نخواهی هیچش از یادم مپرس پهلوی خودمی خورم چون شمع و ازخود می روم رهنورد وادی تسلیمم از زادم مپرس تهمت تشویش نتوان بر مزاج سایه بست خواب امنی دارم از عجز خدادادم مپرس تا مژه در جنبش آید عافیت خاکستر است شمع بزم یأسم از اشک شررزادم مپرس همچو طاووسم به چندین رنگ محو جلوه ای نقش دامم دیدی از نیرنگ صیادم مپرس کس در این محفل زبان دان چراغ کشته نیست از خموشی سرمه گردیدم ز فریادم مپرس آب در آیینه بیدل حرف زنگار است و بس سیل اگر گردی سراغ کلفت آبادم مپرس بیدل دهلوی