بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴۴: پر تیرهروزم از من بی پا و سر مپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پر تیره روزم از من بی پا و سر مپرس خاکم به باد تا ندهی از سحر مپرس در دل برون دل چو نفس بال می زنم آوارگی گل وطن است از سفر مپرس صبح آن زمان که عرض نفس داد شبنم است پروازم آب می شود از بال و پر مپرس هستی فسانه است کجا هجر و کو وصال تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس گشتیم غرق صد عرق ننگ از اعتبار دریا ز سرگذشت رموز گهر مپرس ما بیخودان ز معنی خود سخت غافلیم هرچند سنگ آینه است از شرر مپرس فرسود چاره ای که طرف شد به رنج دهر با صندل از معاملهٔ دردسر مپرس هرکس درین بساط سراغ خودست و بس نارفته در سواد عدم زان کمر مپرس دل را به فهم معنی آن جلوه بار نیست ناز پری ز کارگه شیشه گر مپرس ثبت است رمز عشق به سطر زبان لال مضمون نامه اینکه ز قاصد خبر مپرس بیدل نگفتنی است حدیث جهان رنگ صد بار بیش گفتم از این بیشتر مپرس بیدل دهلوی