بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴۲: غم نهتنها بر دلم نالید و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غم نه تنها بر دلم نالید و بس عیش هم بر فرصتم خندید و بس گر طواف کعبهٔ درد آرزوست می توان گرد دلم گردید و بس چون گلم زین باغ عبرت داده اند آنقدر دامن که باید چید و بس جاده چون طی شد حضور منزل است رشته می باید به پا پیچید و بس علم دانش یک قلم هیچ است و پوچ اینقدر می بایدت فهمید و بس صحبت دل با نفس معکوس بود سبحه اینجا رشته گردانید و بس دل حرم تا دیر در خون می تپید خانه راه خانه می پرسید و بس چون شرر در راه کس گردی نبود شرم فرصت چشم ما پوشید و بس بر بهار عیش می نازد غنا بیخبرکاین گل قناعت چید و بس بیقرارم داشت درد احتیاج ناله ای کردم که کس نشنید و بس منزل مقصود پرسیدم ز اشک گفت باید یک مژه لغزید و بس بیدل اسباب جهان چیزی نبود زندگی خواب پریشان دید و بس بیدل دهلوی