بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴۰: زندگی محروم تکرارست و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زندگی محروم تکرارست و بس چون شرر این جلوه یک بارست و بس از عدم جویید صبح ای عاقلان عالمی اینجا شب تارست و بس از ضعیفی بر رخ تصویر ما رنگ اگر گل می کند بارست و بس غفلت ما پردهٔ بیگانگی ست محرمان را غیر هم بارست و بس کیست تا فهمد زبان عجز ما ناله اینجا نبض بیمارست و بس نیست آفاق از دل سنگین تهی هرکجا رفتیم کهسارست و بس از شکست شیشهٔ دلها مپرس ششجهت یک نیشتر زارست و بس در تحیر لذت دیدار کو دیدهٔ آیینه بیدارست و بس اختلاط خلق نبود بی گزند بزم صحبت حلقهٔ مارست و بس چون حباب از شیخی زاهد مپرس این سر بی مغز دستارست و بس ای سرت چون شعله پر باد غرور اینکه گردن می کشی ، دارست و بس بیدل از زندانیان الفتیم بوی گل را رنگ، دیوارست و بس بیدل دهلوی