بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۳۶: نیست بیشور حوادث آمد و رفت نفس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست بی شور حوادث آمد و رفت نفس کاروان موج دارد از شکست خود جرس باغ امکان را شکست رنگ می باشد کمال ای ثمر گر فرصتی داری به کام خویش رس تا توانی پاس آب روی سایل داشتن خودفروشی های احسان به که ننمایی به کس ای عدم آوازه قید زندگی هم عالمی ست بیضه گر بشکست ، چون طاووس رنگین کن قفس مشت خونی هرزه گرد کوچهٔ زخم دلیم حسرت است اینجا به جز عبرت چه می گردد عسس دستگاه سفله خویان مایهٔ شور و شر است خالی از عرض طنینی نیست پرواز مگس چون به آگاهی رسیدی گفت و گوها محو کن نیست منزل جز بیابان مرگی شور جرس بی غباری نیست هرجا مشت خاکی دیده ایم شد یقین کز بعد مردن هم نمی میرد هوس چون حبابم بیدل از وضع خموشی چاره نیست صاحب آیینه را لازم بود پاس نفس بیدل دهلوی