بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۳۱: دل مصفاکن شرر در خرمن اسباب ریز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل مصفاکن شرر در خرمن اسباب ریز آینه صیقل زن و نقش جهان در آب ریز در تغافل خانهٔ اسباب فرش مخملی است زین تماشا جمع کن مژگان و رنگ خواب ریز غنچه آزاد است از گلبازی تمثال رنگ ای حیا آیینهٔ ما هم به این آداب ریز کم مدار از شمع محفل پاس ناموس وفا آب گرد و بر غبار خاطر احباب ریز زان ستمگر حسرت جام نگاهی داشتم تا توانی بر سر خاکم شراب ناب ریز دامنی کز کلفت آزادت کند ازکف مده چون نوا بر در زن از هر ساز و بر مضراب ریز فکر هستی سر به جیب انفعالت آب کرد گردبادی جوش زن خاکی در این گرداب ریز سجدهٔ طاق سپهرت نقش جمعیت نبست بعد از این رنگ خمی بیرون این محراب ریز خشک بر جا مانده ایم ای ابر رحمت همتی خاکی از بنیاد ما بردار و بر سیلاب ریز عمرها شد صورتم را می کشی بی انفعال ای مصور در صدف خشک است رنگت آب ریز نقش هستی بیدل از کلفت طرازان صفاست تا تویی در هرکجایی سایهٔ مهتاب ریز بیدل دهلوی