بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۲۰: هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز گر همه طوطی شوی نتوان شد آن مقدار سبز این چمن الفت پرست سایهٔ گیسوی کیست سبزه می جوشد به گردن رشتهٔ زنٌار سبز برگ عیش قانعان بی گفتگو آماده است شد زبان بسته از خاموشی اظهار سبز گر مزاج خام ظالم پخته کار افتد بلاست ورنه دارد طبع گل چندان که باشد خار سبز کسوت ما هرچه باشد ناله خون آلوده است طوطیان را کم شود چون بال و پر منقار سبز از لب شاداب او چون سنبل اندر چشمه سار موج می خواهد شدن در ساغر خمّار سبز گر سحاب آرد نوید سایهٔ نخل قدش نالهٔ بلبل دهد چون سرو از این گلزار سبز برق حسن نو خطی در گل گرفت آیینه را جلوه گر این است کشت تشنهٔ دیدار سبز ریشهٔ گل بی طراوت نیست از ابر بهار می کند تردستی مطرب زبان تار سبز هیچ زشتی در مقام خویش نامرغوب نیست خار را دارد همان چون گل سر دیوار سبز رنگ می بندد لب خندان به عزلت خو مکن آب هم می گردد از آسودن بسیار سبز آبروی مرد بیدل با هنر جوشیدنست نیست در شمشیرها جز تیغ جوهردار سبز بیدل دهلوی