بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۱۲: جراءت پیریم این بس که به چندین تک وتاز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جراءت پیریم این بس که به چندین تک وتاز قدم عجز رساندم به سر عمر دراز کاش بیفکر سحر قطع شود فرصت شمع وهم انجام گدازی ست به طبع آغاز فرصت از کف ندهی تا نشوی داغ فسوس قاصد ملک عدم نامه نمی آرد باز رحمت از شوخی ابرام تقاضاست بری آن در باز که بر روی کسی نیست فراز نفس کافر نشد آگاه ز اقبال سجود کلهٔ ناز خمی داشت به محراب نماز بر که نالیم ز محرومی و بیباکی طبع همه بودیم ز توفیق ادب محرم راز شور اغراض جهان برد خموشی ز عدم سرمه در کوه نماند از تک و تاز آواز حسن و عشق انجمن رونق اسرار همند بی نیاز است ، نیاز آور و بر خویش بناز پیش از ایجاد ز تشویش تعین رستیم در دل بیضه شکستیم دماغ پرواز نشئهٔ فیض رباضت نتوان سهل شمرد ای بسا سنگ که مینا شد از اقبال گداز فکر جمعیت دل کوتهی همّت بود عقده تا باز نشد رشته نگردید دراز نشدم محرم انجام رعونت بیدل شمع هرچند به من گفت : که گردن مفراز بیدل دهلوی