پروین اعتصامی
مثنویات، تمثیلات و مقطعات
گوهر اشک: آن نشنیدید که یک قطره اشک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن نشنیدید که یک قطره اشک صبحدم از چشم یتیمی چکید برد بسی رنج نشیب و فراز گاه در افتاد و زمانی دوید گاه درخشید و گهی تیره ماند گاه نهان گشت و گهی شد پدید عاقبت افتاد بدامان خاک سرخ نگینی بسر راه دید گفت، که ای، پیشه و نام تو چیست گفت مرا با تو چه گفت و شنید من گهر ناب و تو یک قطره آب من ز ازل پاک، تو پست و پلید دوست نگردند فقیر و غنی یار نباشند شقی و سعید اشک بخندید که رخ بر متاب بی سبب، از خلق نباید رمید داد بهر یک، هنر و پرتوی آنکه در و گوهر و اشک آفرید من گهر روشن گنج دلم فارغم از زحمت قفل و کلید پرده نشین بودم ازین پیشتر دور جهان، پرده ز کارم کشید برد مرا باد حوادث نوا داد تو را، پیک سعادت نوید من سفر دیده ز دل کرده ام کس نتوانست چنین ره برید آتش آهیم، چنین آب کرد آب شنیدید کز آتش جهید من بنظر قطره، بمعنی یمم دیده ز موجم نتواند رهید همنفسم گشت شبی آرزو همسفرم بود، صباحی امید تیرگی ملک تنم، رنجه کرد رنگم از آن روی، بدینسان پرید تاب من، از تاب تو افزونتر است گر چه تو سرخی بنظر، من سپید چهر من از چهرهٔ جان، یافت رنگ نور من، از روشنی دل رسید نکته درینجاست، که ما را فروخت گوهری دهر و شما را خرید کاش قضایم، چو تو برمیفراشت کاش سپهرم، چو تو برمیگزید پروین اعتصامی