پروین اعتصامی
مثنویات، تمثیلات و مقطعات
گل و خاک: صبحدم، تازه گلی خودبین گفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحدم، تازه گلی خودبین گفت کاز چه خاک سیهم در پهلوست خاک خندید که منظوری هست خیره با هم ننشستیم، ای دوست مقصد این ره ناپیدا را ز کسی پرس که پیدایش ازوست همه از دولت خاک سیه است که چمن خرم و گلشن خوشبوست همه طفلان دبستان منند هر گل و سبزه که اندر لب جوست پوستین بودمت ایام شتا چو شدی مغز، رها کردی پوست جز تواضع نبود رسم و رهم گر چه گلزار ز من چون مینوست نکنم پیروی عجب و هوی زانکه افتادگیم خصلت و خوست تو، بدلجوئی خود مغروری نشنیدی که فلک، عربده جوست من اگر تیره و گر ناچیزم هر چه را خواجه پسندد، نیکوست گل بی خاک نخواهد روئید خاک، هر سوی بود، گل زانسوست خلقت از بهر تنی تنها نیست چشم گر چشم شد، ابرو ابروست همگی خاک شویم آخر کار همچو آن خاک که در برزن و کوست برگ گل یا بر گلرخساری است خاک و خشتی که ببرج و باروست تکیه بر دوستی دهر، مکن که گهی دوست، دگر گاه عدوست مشو ایمن که گل صد برگم که تو صد برگی و گیتی صد روست گرچه گرد است بدیدن گردو نه هر آن گرد که دیدی، گردوست گوی چوگان فلک شد سرما زانکه چوگان فلک، اینش گوست همه، ناگاه گلوگیر شوند همه را، لقمهٔ گیتی به گلوست کشتی بحر قضا، تسلیم است اندرین بحر، نه کشتی، نه کروست کوش تا جامهٔ فرصت ندری درزی دهر، نه آگه ز رفوست تا تو آبی به تکلف بخوری نه سبوئی و نه آبی به سبوست غافل از خویش مشو، یک سر موی عمر، آویخته از یک سر موست پروین اعتصامی