هوشنگ ابتهاج
قطعه ها
تلخ چون باده دلپذیر چو غم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفت آن یار و داغ صد افسوس بر دل داغدار یار گذاشت ما سپس ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار گذشات در جوانی کنار هم بودیم چون جوانی مرا کنار گذاشت تن به میخانه برد و مست افتاد جان هوشیار در خمار گذاشت پی تیشه زدن به ریشه ی خویش دست در دست روزگار گذاشت آنچه دشمت نکرد با خود کرد جان مفرسود و تن نزار گذاشت او به پایان راه خویش رسید همرهان را در انتظار گذاشت نام امید داشت، اما گام در ره نا امیدوار گذاشت مست هشیار بود و رندانه دست بر مست و هوشیار گذاشت ره نجست از حصار شب بیرون آتشی در شب حصار گذاشت خاتمی ساخت شاهکار و در او لعلی از جان خویش کار گذاشت قدحی پر ز خون دیده و دل پیش مستان غمگسار گذاشت تلخ چون باده دلپذیر چو غم طرفه شعری به یادگار گذاشت با قیامت غم از خزانش نیست آن که این باغ پر بهار گذاشت پیش فریاد او جهان کر بود او در این گوش گوشوار گذاشت بر رخ روزگار خشک اندیش سیلی از شعر آبدار گذاشت بگذر از نیک و بد که نیک بد است آن که بر نیک و بد شمار گذاشت بر بد و نیک کار و بار جهان نتوان هیچ اعتبار گذاشت کی سواری ازین کریوه گذاشت که نه بر خاطری غبار گذاشت سینه ی سایه بین که داغ امید بر سر داغ شهریار گذاشت اشک خونین من ازین ره دور گل سرخی بر آن مزار گذاشت هوشنگ ابتهاج