بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۸۴: در چمن تا قامتش انداز شوخیکرد سر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در چمن تا قامتش انداز شوخی کرد سر سرو خاکستر شد و پرواز قمری کرد سر بی نیازی لازم اقبال عشق افتاده است عجز مجنون آخر استغنا به لیلی کرد سر آسمان عمری ست در ایجاد دل خول می خورد تاکجا بحر ازگهر خواهد تسلی کرد سر زین محیطش بیش نتوان برد جز رنج پری از رگ گردن چو موج آنکس که دعوی کرد سر در حقیقت هیچکس از هیچکس ممتاز نیست نور با ظلمت در این محفل مساوی کرد سر شاهد بیباکی گردون هجوم انجم است جوش ساغر داشت کاین طاووس مستی کرد سر قابل جولان اشکم عرصهٔ دیگر کجاست هر دو عالم خاک شدکاین طفل بازی کرد سر بسکه فرصت برگذشتن محمل تعجیل داشت تا دم از فردا زدم افسانهٔ دی کرد سر مقصدکلی به فکرکار خویش افتادنست بی گریبان نیست هر راهی که خواهی کرد سر بیدل از وضع ادب مگذر که گوهر در محیط پای سعی موج را از ترک دعوی کرد سر بیدل دهلوی