بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۸۱: شب زندگی سر آمد به نفسشماری آخر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب زندگی سر آمد به نفس شماری آخر به هوا رساند خاکم سحر انتظاری آخر طرب بهار غفلت عرق خجالت آورد نگذشت بی گلابم گل خنده کاری آخر الم وداع طفلی به چه درد دل سرایم به غبار ناله بردم غم نی سواری آخر تپشی به باد دادم دگر از نمو مپرسید چو سحر چه گل دماند نفس آبیاری آخر سر راه وحشت رنگ ز غبار منع پاکست ز چه پر نمی فشانی قفسی نداری آخر گل باغ اعتبارت اثر وفا ندارد بگذار از اول او را که فروگذاری آخر به غرور تقوی ، ای شیخ ، مفروش وعظ بیجا من اگر ورع ندارم تو به من چه داری آخر به فسانهٔ تغافل ستم است چشم بستن نگهی کزین گلستان به چه گل دچاری آخر عدم و وجود و امکان همه در تو محو و حیران ز برت کجا رودکس که تو بی کناری آخر چو چراغ کشته بیدل ز خیال گریه مگذر مژه ات نمی ندارد ز چه می فشاری آخر بیدل دهلوی