بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۷۴: دون طبع قدرش از هوس افزون نمیشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دون طبع قدرش از هوس افزون نمی شود خاک به بباد تاخته گردون نمی شود دل خون کنید و ساغر رنگ وفا زنید برک طرب به جامهٔ گلگون نمی شود جایی که عشق ممتحن درد الفت است آه از ستمکشی که دلش خون نمی شود بگذار تا ز خاک سیه سرمه اش کشند چشمی که محو صنعت بیچون نمی شود در طبع خلق وسوسهٔ اعتبارها خاری ست ناخلیده که بیرون نمی شود بی بهره را ز مایهٔ امداد کس چه سود دریا حریف کاسهٔ واژون نمی شود بی پاسبان به خاک فرو رفته گنج زر پر غافل ست خواجه که قارون نمی شود گل ، یاد غنچه می کند و سینه می درّد رفت آنکه جمع می شدم اکنون نمی شود بیتاب عشق را ز در و دشت چاره نیست لیلی خیال ما ز چه مجنون نمی شود دل بر بهار ناز حنا دوخته ست چشم تا بوسه بر کفت ندهد خون نمی شود بیدل تامل اینهمه نتوان به کار برد کز جوش سکته شعر تو موزون نمی شود بیدل دهلوی