بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۷۰: فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمی شود باد و بروت خودسری مد نفس نمی شود دل به تلاش خون کنی تا برسی به کوی عجز پای مقیم دامنت آبله رس نمی شود عین و سوا فضولی فطرت بی تمیز توست زحمت آگهی مبر، عشق هوس نمی شود قدرشناس داغ عشق حوصله جوهر فناست وقف ودیعت چنار آتش خس نمی شود ذوق ز خویش رفتنی در پی ات اوفتاده است تا به ابد اگر دوی ، پیش تو پس نمی شود قافله های درد دل گشته نهان به زبر خاک حیف که گرد این بساط شور جرس نمی شود نیست مزاج بوالهوس مایل راز عاشقان قاصد ما سمندر است عزم مگس نمی شود راه خیال زندگی یک دو قدم جریده رو خانهٔ زبن پی فراغ جای دو کس نمی شود چند دهد فریب امن ، سر، ته بال بردنت گر همه فکر نیستی است ، غیر قفس نمی شود دست به خود فشانده را با غم دیگران چه کار لب به فشاراگر رسد رنج نفس نمی شود بیدل از انفعال جرم دشمن هوش را چه باک دزد شراب خورده را فکر عسس نمی شود بیدل دهلوی