بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۶۹: طرهٔ او در خیالم گر پریشان میشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طرهٔ او در خیالم گر پریشان می شود از نفس هم دل پریشانتر پریشان می شود ای بسا طبعی که در جمعیتش آوارگی ست شعله از گل کردن اخگر پریشان می شود از شکست خاطر ما هیچکس آگاه نیست این غبار از عالم آنسوتر پریشان می شود چون فنا نزدیک شد مشکل بود ضبط حواس در دم پرواز بال و پر پریشان می شود ای سحر بر گیر و دار جلوهٔ هستی مناز این تجمل تا دم دیگر پریشان می شود اینقدر گرد جهان گشتن جنون آوارگیست چرخ را هر صبح مغز سر پریشان می شود هرزه گردی شاهد بی انفعالیهای ماست خاک ما گر نم کشد کمتر پریشان می شود ای چراگاه هوس از آدمیت شرم دار خرمنت در فکر گاو و خر پریشان می شود خاکدان دهر بیدل مرکز آرام نیست خواب ما آخر بر این بستر پریشان می شود بیدل دهلوی