بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۴۵: هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود نیست ممکن که کندکاری و عاصی نشود باخبر باش که نگذشته ای از عالم وهم نقش فردای تو تا آینهٔ دی نشود خون عشاق ، وطن در رگ بسمل دارد نیست این آب از آن چشمه که جاری نشود تا به کی شبهه پرس حق و باطل بودن مرد این محکمه آن است که قاضی نشود به هوس راحت جاوید زکف باخته ایم شعله داغ است اگر مست ترقی نشود بی تو بر لاله و گل چشم هوس نگشادم که به رویم مژه برگردد و سیلی نشود از بدآموزی تنهایی دل می ترسم که دهی منصب آیینه و راضی نشود آه از آن داغ که خاکستر شوق آلودم در غم سرو تو واسوزد و قمری نشود تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل باخبر باش که رخت تو نمازی نشود بیدل دهلوی