بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۴۴: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود تا به داغ پا ننهد شعله سرنگون نشود از عدم نجسته برون هرزه می تپیم به خون مغز هوش در سر کس، مایهٔ جنون نشود در مزاج اهل جهان صد تناسخ است نهان طفل شیر اگر نخورد خون دوباره خون نشود موج از شکست سری یافت اعتبار گهر تا غرور کم نکنی آبروفزون نشود صرفهٔ بقا نبردکس به دستگاه هوس خانه های سوخته را خار و خس ستون نشود عشق بی نیاز ز نومیدی کسیش چه غم یک دوتیشه جان کنیت درد بستون نشود فرصت گذشته چسان تاختن دهد به عنان اینقدر بفهم و بدان آن زمان کنون نشود قدردانی همه کس تنن اداگواه تو بس کز لب تو نام حیا بی عرق برون نشود نفس خیره سر به خطا مایل است در همه جا ایمنی ز لغزش اگر مرکبت حرون نشود بیدل از درشتی خو مشکل است رستن تو تابه آتشش نبری سنگ آبگون نشود بیدل دهلوی