بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۳۷: خواهش از ضبط نفس گر قدمی پیش شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواهش از ضبط نفس گر قدمی پیش شود ساغر همت جم کاسهٔ درویش شود هرکه قدر پس زانو نشناسد چون اشک پایمال قدم هرزه دو خویش شود می کشد خون امید از دل حسرت کش ما سینهٔ هر که ز تیغ ستمی ریش شود لذت وصل تو از کام تمنا نرود هر سر مو به تنم گر به مثل نیش شود نیست دور از اثر غیرت ابروی کجت جوهرآینه درتیغ ستمکیش شود چشم ما حلقه به گوش است به نقش قدمی که به راه تو ز ما یک دو قدم پیش شود فرصت ناز غنیمت شمر ای شوخ ، مباد حسن تابد سرالفت ز خط و ریش شود آب یاقوت زآتش نتوان فرق نمود اختلاط ار همه بیگانه بود خویش شود راحت اندیش مباشید که در وادی عشق وحشت آرام شود آهو اگر میش شود گفتگو کم کن اگر عافیتت منظور است بحر هم می رود از خود چو هوا بیش شود نکشی پای ز دامان تغافل که شرار رفته باشد ز نظر تا قدم اندیش شود رشتهٔ سازکرم نغمه ندارد بیدل گرنه مضراب قبولش لب درویش شود بیدل دهلوی