بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۳۳: دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود نسخه بردارند چندان کاین ورق دفتر شود ناز دارد رشتهٔ آشفتگیهای نیاز زلف معشوق است کار من اگر ابتر شود محوگردیدن سراپای مرا آیینه کرد چون نگه درحیرت افتد عالم دیگر شود تا دهد هر ذره من عرض حسرت نامه ای این کف خاکی که دارم کاش مشتی پر شود ای فلک از مشت خاک من برانگیزان غبار شاید این ننگ هیولا قابل پیکر شود با نسب محتاج نبود صاحب کسب و کمال بی نیاز از بحر گردد قطره چون گوهر شود سبحه داران پر جنون پیمای بی کیفیتند جاده این کاروان یارب خط ساغر شود همچو عکس زنگی از آیینه می گردد عیان بر رخ ویرانه ام مهتاب اگر چادر شود نیست غیر از وعظ خاموشی ز فریادم بلند همچو نی گر بند بندم پایهٔ منبر شود بی خموشی نیست ممکن پاس تمکین داشتن موج درگوهرخزد هرجا نفس لنگرشود بیدل آدم باش فکر راکب و مرکوب چیست از هوس تا کی کسی پالان گاو و خر شود بیدل دهلوی