بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۰۱: تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود جوهر ناله درین آینه محسوس نبود شب که شوق تو خسک در جگر محفل ریخت شعلهٔ شمع به بیتابی فانوس نبود بسکه نرنگ دو عالم به خرامت فرش است نقش پا هم به رهت جز پر طاووس نبود یاد آن عیش که در انجمن ذوق وصال داشت پیغام جضوری که به صد بوس نبود سعی پرواز من آخر عرقی ریخت به خاک اشک هم اینقدرش کوشش معکوس نبود تا بر آییم ز خجلتکدهٔ دام امید بال برهم زدنی جز کف افسوس نبود سیر آیینهٔ دل ضبط نفس می خواهد ورنه آزادی ما اینهمه محبوس نبود نوبهاری که تصور به خیالش خون است ما به آن رنگ ندیدیم که محسوس نبود جلوه در محفل ما جمله نقاب آرایی ست شمع آن بزم نیفروخت که فانوس نبود در تظلمکده دیر محبت بیدل ناله فریاد دلی داشت که ناقوس نبود بیدل دهلوی