بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۹۵: شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب که از جوش خیالت بزم گلشن تنگ بود برهوا چون نکهت گل آشیان رنگ بود بعد ازبن از سایه باید دید عرض آفتاب تا تغافل داشت حسن آیینهٔ ما زنگ بود کس نمی گردد حریف منع از خود رفتگان غنچه هم عمری به ضبط دامن دل چنگ بود نوحه توفان کرد هرجا نغمه سرکردیم ما ساز ما را خیر باد عیش پیشاهنگ بود هر قدر اسباب دنیا بیش ، بار وهم بیش مزرع هر کس درینجا سبز دیدم بنگ بود ناله ای را از گداز شیشه موزون کرده ام پیش ازبنم قلقل آوازشکست سنگ بود ناتوانی برنیاورد از طلسم حیرتم همچو موج گوهرم یک گام صد فرسنگ بود هر بن مویم به پیری آشیان ناله ای ست یک سر و چندین گریبان نغمهٔ این چنگ بود بی نشان بود این چمن گر وسعتی می د اشت دل رنگ می بیرون نشست از بس که مینا تنگ بود شب بهٔاد نوگلی چون غنچه پیچیدم به خویش صبح بیدل درکنارم یک گلستان رنگ بود بیدل دهلوی