بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۵۷: یارب چهسانکنم به هوای دعا بلند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب چه سان کنم به هوای دعا بلند دستی که نیست چون مژه جز بر قفا بلند صد نیستان تهی شدم از خود ولی چه سود هویی نکرد گردن از این کوچه ها بلند عجزم رضا نداد به رعنایی کلاه گشتم همان چو آبله در زیر پا بلند از بسکه شرم داشتم از یاد قامتش دل شیشه ها شکست و نکردم صدا بلند عرض اثر، نشانهٔ آفات گشتن است جمعیت ازسری که نشد هیچ جا بلند کلفت نوای دردسر هیچکس نه ایم در پرده های خامشی آواز ما بلند ساغر به طاق همت منصور می کشیم بر دوش ما سری است زگردن جدا بلند جز گرد احتیاج که ننگ تنزّه است موجی نیافتیم درآب بقا بلند خط بر زمین کش ، از هوس خام صبرکن دیوار اعتبار شود تا کجا بلند در احتیاج بر در بیگانه خاک شو اما مکن نظربه رخ آشنا بلند عشق از مزاج دون نکند تهمت هوس در خانه های پست نگردد هوا بلند بیدل ز بس که منفعل عرض هستی ایم سر می کند عرق ز گریبان ما بلند بیدل دهلوی