بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۴۹: هر که اینجا میرسد بیاعتدالی میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که اینجا می رسد بی اعتدالی می کند شمع هم در بزم مستان شیشه خالی می کند تا به گردون چید آثار بنای میکشی طاق این میخانه را ساغر هلالی می کند زاهدا بر ریش چندان اعتمادت فاسد است آخر این قالی که می بافی جوالی می کند درس دانش ختم کن کایینه دار سیم و زر زنگی مکروه را ملا جمالی می کند سر به زانوییم اما جمله بیرون دریم حلقه از خود هم همان سیر حوالی می کند طاقتی کو تا کسی نازد به افسون تلاش رنگها پرواز در افسرده بالی می کند زندگی صید رم است آگاه باشید از نفس گرد فرصت در نظر ناز غزالی می کند غره نتوان زیست بر باد و بروت اعتبار چینی فغفور را یک مو سفالی می کند وهم چون شمعت گداز دل گوارا کرده است آتش است آبی که در جامت زلالی می کند از زبان حیرت دیدار کس آگاه نیست عمرها شد چشم من فریاد حالی می کند جز ندامت نیست دلاک کسلهای هوس دست افسوسی که دارم سینه مالی می کند گوشهٔ دیوار فقرم گرمی پهلو بس است سایه ، بر دوش و برم ، کار نهالی می کند چون چنار از بی بری هم کاش تا پیری رسم چارهٔ من دود آه کهنه سالی می کند شرم محروم است بیدل از حصول مدعا بیشتر کار جهان بی انفعالی می کند بیدل دهلوی